آشنایی و اصول یادگیری و تجربه

دسته بندی :مقالات ۲۴ مهر ۱۳۹۹ 66394 مشاهده

در این مقاله تندخوان برتریم سعی کردیم تا آشنایی و اصول یادگیری و تجربه رو با شما به اشتراک بگذاریم.

یادگیری در یک تعریف دیگر یعنی ایجاد تغییر نسبتا پایدار در توان رفتاری بر اثر تجربه. در تعریف یادگیری، گفته شد تغییر حاصل در توان رفتاری یادگیرنده در صورتی یادگیری به حساب می آید که بر اثر تجربه یادگیری رخ دهد، نه عوامل دیگر.

تعریف یادگیری

برای تعریف یادگیری موارد و تعاریف زیادی رو مطرح کردند. طبق تعریفی که بیشتر روانشناسان یادگیری آن‌را پذیرفته‌اند، یادگیری چنین تعریف می‌شود:

«تغییر دائمی در رفتار یا استعداد رفتار که در نتیجه تجربه یا بازخورد رخ می‌دهد». نظریات یادگیری نشر پیرسون فصل اول.

یادگیری حاصل واکنش به یک کنش بیرونی است که برآمده از تجربه یا گونه‌ای ارتباط با جهان بیرونی است. به عنوان مثال زمانی که یک ورزشکار قصد اجرای حرکتی خاص دارد با تکرار این رفتار می‌تواند به یادگیری درست حرکت برسد.

یکی از مهم‌ترین مصادیق یادگیری، مطالعه و درک مطلب در فرایند مطالعه است.

هدف از نظریات یادگیری

نظریات یادگیری در صدد ایجاد ارتباط معنا دار بین نتایج یادگیری، تبیین یادگیری و تبیین ساختار درست برای ایجاد یادگیری هستند.

به بیان دیگر نظریات یادگیری قصد دارند ساختار‌های گوناگونی را بیان کنند به صورت قطعی منجر به یادگیری می‌شود. نظریات یادگیری در صدد ایجاد ارتباط صحیح و تبیین ارتباط صحیح بین سه مؤلفه هستند:

  1. نتایج یادگیری: بالا بردن یا تغییر بهره‌وری بر پایه یادگیری
  2. معنا بخشی: تبیین درست از فرایند یادگیری و اتفاقی که در زمان یادگیری رخ می‌دهد. به بیان دیگر شناخت درست فرایند یادگیری و تببین منطقی این فرایند.
  3. ورودی‌های یادگیری: منابع یا تجربیاتی که به صورت قطعی یادگیری را حاصل می‌کنند. به عبارت دیگر تبیین راه‌هایی که منجر به یادگیری می‌شود.

گونه های نظریات یادگیری

اندیشمندان و به صورت خاص روانشناسان یادگیری دیدگاه های گوناگونی در زمینه یادگیری دارند. در دسته‌بندی ذیل انواع این نظریات دسته‌بندی شده است:

نظریات یادگیری به دو دسته کلی تقسیم می‌شوند:

  1. نظریات معناگرایان و شرطی سازی منطقی: این دست نظریات بیشتر تاکید بر تحلیل ذهنی و منطقی دارد تا تجربه و آزمایش.
  2. نظریات تجربه گرایان: این دسته از روانشناسان بیشتر تاکید بر تاثیر بیرونی و با تکیه بر آزمایش و تجربه دیدگاه خود را تبیین می‌کنند.

معنا گرایان سه دسته هستند:

  1. ابجکتیویسم یا واقع گرایان: واقع جدای از فاعل شناسا محقق است و فاعل شناسا با تجربه می‌تواند به واقعیت علم پیدا کند.
  2. پروگماتیسم: واقع وجود دارد اما جدای از فاعل شناسا نیست و واقعیت با نشانه‌هایی باید خودش را به فاعل شناسا نشان دهد نه این که فاعل شناسا برود و به واقعیت علم پیدا کند.
  3. اینترپرتیویسم: واقعیت و دانش هر دو باید از طریق خاص وارد ذهن شوند.

نظریات تجربه گرایان:

  1. ابینگهاوس: نظریه ارتباط
  2. ثورندیک: نظریه تاثیر
  3. پائلو: شرطی سازی کلاسیک
  4. نظریه گشتالت

در نتیجه 7 دیدگاه اصلی در نظریات یادگیری وجود دارد. پایبند بودن به هر یک از آن‌ها اقتضائات و شرایط خاص خودش را و نتایج گوناگونی نیز دارد.

با توجه به هر یک از این نظریات سیستم آموزشی یا یادگیری به گونه‌ای خاص تبیین می‌شود که نتایج مختلفی نیز به دست خواهد آمد.

آیا به غیر از روانشناسی پرورشی نوین تجربه عوامل دیگری سبب ایجاد تغییر در فرد می شوند یا نه؟

جواب این سؤال مثبت است. علاوه بر یادگیری و عوامل دیگری که قبلا به آنها اشاره شد، یعنی عوامل انگیزشی، انطباق حسی، خستگی، و مصرف داروها، چندین عامل دیگر نیز منجر به تغییر رفتار می شوند که حاصل تجربه یادگیری نیستند و لذا یادگیری به حساب نمی آیند. از جمله می توان به رشد کردن، بالغ شدن، و پیر شدن به عنوان عواملی که منجر به تغییر می شوند اما تغییرات حاصل از این عوامل یادگیری به حساب نمی آیند چون از تجربه ناشی نمی شوند اشاره کرده

منظور از تجربه چیست؟

منظور از تجربه در تعریف یادگیری تأثیر متقابل بین محرکها (بیرونی و درونی) و یادگیرنده است. بنابراین، خواندن یک کتاب، گوش دادن به یک سخنرانی، زمین خوردن کودک، و فکر کردن درباره یک مطلب تجربه به حساب می آیند که ممکن است به یادگیری منجر شوند ولايت و کاکس (۲۰۰۲) در تعریف تجربه گفته اند: “ما تجربه را، به پیروی از جان دیویی، به عنوان نوعی دادوستد بین فرد یادگیرنده) و آنچه در زمان یادگیری، محیط او را تشکیل میدهد تعریف میکنیم (ص ۵۲).

مثالی که گانیه (۱۹۷۰) برای تجربه ذکر کرده به قرار زیر است: کودک، پیش از یادگیری بستن بند کفشهایش، قادر به انجام این کار نیست یا شاید تنها بخشی از آن را بلد است. برای اینکه به او یاد داده شود که بند کفشهایش را درست ببندد، به او محرکی ارائه می شود.

این محرک میتواند آموزش پدر و مادر، یا تصویری که در آن بستن بند کفش به نحو درست نشان داده شده، یا هر نوع محرک آموزشی دیگر باشد. کودک بعد از تعامل با یکی از این محرکها (کسب تجربه) خواهد توانست بند کفشهایش را ببندد. پس، وقتی که یادگیرنده تجربه ای کسب می کند، به نحوی که رفتار او در پایان مدتی که تجربه مؤثر بوده (در مقایسه با قبل از زمان کسب تجربه تغییری حاصل نماید، گفته میشود که یادگیری صورت گرفته است.

و با توجه به آنچه گفته شد، موضوع یادگیری عمدی و یادگیری اتفاقی نیز روشن می شود. از آنجا که برخورد یادگیرنده با هرگونه تجربه ممکن است به یادگیری بینجامد، لازم نیست که یادگیری همیشه جنبه عمدی داشته باشد. در واقع، بسیاری از یادگیریهای ما به طور اتفاقی صورت می پذیرند. آنچه که دانش آموزان و دانشجویان در ضمن آموزش رسمی معلمان درباره موضوعهای مختلف درسی می آموزند یادگیری عمدی است، اما در همین دانش آموزان و دانشجویان، در ضمن حضور در مدرسه و در اثر ارتباط با معلمان و دوستان، بسیاری یادگیریهای غیر عمدی نیز اتفاق میافتند که از قبل طرح ریزی نشده و قابل پیش بینی نیستند.

نکته دیگری را که در رابطه با تعریف یادگیری باید توضیح دهیم تفاوت بین یادگیری و تفکر است فکر هم محصول یادگیری است و هم جزو تجاربی به حساب می آید که به یادگیری می انجامند. ما در گذشته تفکر یا اندیشیدن را آموخته ایم؛ اکنون نیز از طریق تفکر بسیاری نکته ها را می آموزیم

Dr.sadegh abbasi

مطالب زیر را حتما بخوانید:

قوانین ارسال دیدگاه در سایت

  • چنانچه دیدگاهی توهین آمیز باشد و متوجه اشخاص مدیر، نویسندگان و سایر کاربران باشد تایید نخواهد شد.
  • چنانچه دیدگاه شما جنبه ی تبلیغاتی داشته باشد تایید نخواهد شد.
  • چنانچه از لینک سایر وبسایت ها و یا وبسایت خود در دیدگاه استفاده کرده باشید تایید نخواهد شد.
  • چنانچه در دیدگاه خود از شماره تماس، ایمیل و آیدی تلگرام استفاده کرده باشید تایید نخواهد شد.
  • چنانچه دیدگاهی بی ارتباط با موضوع آموزش مطرح شود تایید نخواهد شد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دوازده − سه =

لینک کوتاه:
0